Wednesday, May 26, 2010

عقاید یک دلقک : هاینریش بُل

0 دیدگاه

رمان ها گاهی بر اساس نویسنده ها و سبک نوشتار آنها دسته بندی می شوند ، و برخی از نویسنده ها توانایی خاصی در پختن مطالب دارند ، شاید بیان یک روی یک داستان چندان نشانی از جذابیت برای خواننده به ارمغان نیاورد اما بیان یک داستان ، پیوسته و چون غذایی درون ماهیتاپه محتوای داستان را به هوا پرتاب کردن و به طور استادانه ی مهار کردن دوباره اش، طوری که تمام وجوه آن محتوا پخته شود، می تواند خواننده را به سمت خود جذب کنده و کششی در او ایجاد نماید .
برخی از داستان های بدین شکل بسیار هنرمندانه و باریک بینانه نوشته شده اند که از جمله ای این داستان ها ( رمان ها ) می توانم به " عقاید یک دلقک " اشاره کنم . عقاید یک دلقک کتابیست که از ابتدا تا انتها تمام محتوایش به همدیگر پیوندخورده اند و شما بار ها و بار ها داستان را با دوربین های مختلف از جهت های مختلف از قلم نویسنده مرور خواهید کرد، اما نکته بسیار جالبی که در این داستان نهفته است و من آن را " فوت و فن " این گونه ی نوستن می نامم ، آن است که شما هرگز به متنی تکراری در طول رمان برنخواهید خورد .
در این رمان همچنین در عین آن که همه ی اتفاقات به خوبی و کامل شرح داده می شود از هرگونه توضیح اضافه خودداری شده و این است که سرعت خواننده را در خواندن داستان بیشتر می کند و لذت آن را دو چندان،

داستان این کتاب مربوط به دلقکیست که کودکی اش را در دوران " نازی های آلمان" سپری کرده است و بیشتر آنچه از آن دوران به یاد می آورد مربوط به "یانکی ها "( اصطلاحی برای آمریکاییان ( بیشتر سفید پوستان امریکایی و البته تاریخ این واژه را شاید بتوان در جنگ های بین ایالت های جنوبی و شمالی آمریکا جستجو کرد ) و حمله آنها به کشورش است، دلقک اکنون بزرگ شده است و دوران صعود و زندگی های اشرافی اش به دلیل روی آوردن به الکل اندک اندک از او دور می شود و او در صدد بر می آید که ....


شناسه های کتاب :

نام کتاب : عقاید یک دلقک
نویسنده : هاینرش بُل
برگردان : محمد اسماعیل زاده
ISBN : 964-5571-76-6
نشر چشمه

Wednesday, May 5, 2010

سفر به مرزهای منظومه ی خورشیدی

2 دیدگاه

بشر خیره به بهشت گشته و برای هزاران سال تلاش کرده است تا کیهان را بشناسد . تمدن های باستان تاکید بسیاری را بر روی رصد دقیق ستاره ها کرده اند . ستاره شناسان اولیه ی یونانی در دسته ی اولین کسانی بودند که نتایج تلاش های خود را برای تشریح کیهان ثبت کرده اند . برای آن ها ، زمین ، خورشید ، ماه ، ستاره ها ، ستاره های دنباله دار و پنج نقطه ی درخشنده ی نورانی که بین ستاره ها حرکت می کردند همه جهان را تشکیل می داد . یونانیان آن پنج نقطه ی نورانی را -  که بدان ها سیارک یا خیره کننده می گویند – با نام خدایانشان نام گذاردند . رومی ها بعد ها این نام ها را به لاتین برگرداندند  - عطارد ( Mercury ) ، زهره (  Venus )، مشتری ( Jupiter  ) و زحل (  Saturn  ) -  و این ها همان نام های هستند که ستاره شناسان امروزی هم استفاده می کنند . اجرام فضایی به وسیله ی " اتحاد بین المللی ستاره شناسی " که در سال 1919 میلادی پایه گذاری شده، نام گذاری می شوند . 
منجمان باستان باور داشتند که خورشید و تمام اجرام فضایی به دور زمین می چرخند،  اما ستاره شناسان به تدریج متوجه شدند که مدل " زمین-مرکز " حرکت سیاره ها را شرح نمی دهد . در 1610 میلادی، اکتشافات گالیلئو گالیله  که با استفاده از آخرین تلسکوپ زمان انجام شد، با قطعیت مدل منظومه ی خورشیدی ای را که در ان زمین و تمام سیاره ها به دور ستاره ی مرکزی – خورشید – می چرخند ثابت کرد .
و سرانجام ماه های سیاره ها، حلقه های زحل، و تعداد بیشتری سیاره کشف شدند: اورانوس ( 1781 میلادی) و نپتون ( 1846 میلادی ). بزرگترین استروئید ( سیارک )، به نام " Ceres "، بین مشتری و مریخ در 1801 میلادی کشف شد. در حقیقت مانند یک سیاره، " Ceres" هم اکنون یه یک سیاره ی کوچک شبیه است ( اما همچنان نام استروئید را بر خود دارد)، مانند پلوتو که در 1930 میلادی کشف شد;  Eris، در 2003 میلادی;  Haumea، در 2004;  و   Makemake نیز در 2005 کشف شد. بیشتر استروئید ها در یک ناجیه بین مریخ و مشتری می گردند، در حالی که محل تراکم ستاره های دنباله دار پس از محل گردش پلوتو، در ابر Oort  واقع شده است .
منظومه ی خورشیدی ما در حدود 4.6 بیلیون سال پیش تشکیل شد. چهار سیاره ی نزدیک به خورشید – عطارد، زهره، زمین، و مریخ -  سیاره های خاکی خوانده می شوند چرا که در آن ها خاک و پوسته های سنگی وجود دارد. دو تا از سیاره هایی که پس از مریخ قرار دارند – مشتری و زحل – با نام " غول های گازی " شناخته می شوند;  در فاصله ی دورتر اورانوس و نپتون با نام غول های یخی مشهورند.
اتمسفر زمین تشکیل شده است از نیتروژن و اکسیژن. عطارد اتمسفر بسیار رقیقی دارد، در حالی که زهره  دارای اتمسفر غلیظ می باشد که  بیشتر از کربن دی اکسید تشکیل شده است. اتمسفر کربن دی اکسیدیِ مریخ بسیار اندک است و مشتری و زحل بیشتر از هیدروژن و هلیم تشکیل شده اند، در حالی که اورانوس و نپتون  در بیشتر بخش های خود شامل آب، آمونیاک و متان با پوشش یخی به دورهسته شان هستند. فضاپیماهای  Voyager 1  و 2 تا به غول های گازی رسیده بودند و Voyager 2  به راهش ادامه داد و از غول یخی عکس گرفت.   Ceres  و دیگر سایرک های بیرونی- پلوتون، Eris، Haumea و Makemake – همین شکل را به خود دارند و با پوشش یخی پوشانده شده اند. فضاپیماهای ناسا در حال حرکت به سوی دو تا از این سیارک ها هستند تا آنها را مطالعه کنند – ماموریت  “ Dawn ” در 2010 به  Ceres  خواهد رفت و “ New Horizons “  در راهی است تا شاید بتواند اجرام کمربند " کوئیپر " را در آینده مشاهده کند .
ماه ها، حلقه ها، و میدان های مغناطیسی سیاره ها را توصیف می کنند. در حال حاضر 146 ماه، و دست کم 21 جرم آسمانی در حال ماه شدن وجود دارند. بسیاری از این ها با فضاپیماها کشف شده اند. همچنین سه سیارک هم ماه دارند: پلوتون سه عدد ماه دارد، Eris  یک عدد ماه، و  Haumea  2 عدد ماه دارد. ماه های سیاره های شبیه هم نیستند: Titan  یکی از ماه های زحل اتمسفر غلیظی دارد و Io  یکی از ماه های مشتری کوه های آتشفشانی فعال . ممکن است یک اقیانوس در زیر پوسته ی یخ بسته ی Europa  یکی از ماه های مشتری وجود داشته باشد، در حالی که عکس های گرفته شده از  Ganymede یکی از ماه های مشتری نشان از فعالیت هایی تاریخی از پوسته ی یخ بسته آن دارد.
حلقه های اجرام سیاره ای فریب دهنده ای هستند. از 1659 میلادی تا 1979 میلادی، تصور می شد که زحل تنها سیاره ایست که به دور خود حلقه دارد. ماموریت Voyager  ناسا به فضای بیرونی نشان داد که مشتری، اورانوس و نپتون نیز دارای مجموعه حلقه هایی می باشند، اما همچنان حلقه های موجود به دور زحل بزرگترینِ حلقه ها باقی مانده اند .
بیشتر سیاره ها دارای میدان های مغناطیسی هستند که به دور سیاره و در فضا گشترش یافته و مغناطیس – سپهر را می سازند. مغناطیس – سپهر همراه سیاره می چرخد، واجرام درونش را با خود می کشد.
منظومه ی خورشیدی ما چقدر بزرگ است ؟ برای آنکه به مسافت های بزرگ فکر کنیم، از یکاهای اندازه گیری کیهای که برپایه ی یکاهای ستاره شناسی بنا شده اند استفاده می کنیم (  AU). یک AU مسافت بین زمین و خورشید است، که تقریبا برابر با 150 میلیون کیلومتر یا 93 مایل می شود. حدود تاثیر گذاری خورشید فراتر از سیاره های منظومه ی شمسی، حبابی عظیم را به نام  heliosphere  تشکیل می دهد. حباب بزرگ heliosphere  به وسیله طوفان های خورشیدی تشکیل شده است، طوفان هایی که از طریق وزش گاز ها به بیرون خورشید تشکیل می شوند. همینطور که خورشید به دور مرکز کهکشان راه شیری می گردد، حباب  heliosphere  هم با آن به گردشش ادامه می دهد، و یک لایه ی محافظتی سازد – که مانند دماغه ی یک کشتی در آب –هنگام برخورد با طوفان و گاز ستاره های دیگر عمل می کند. ناجیه ای را که طوفان های خورشیدی به وسیله گاز بین ستاره ها به سرعت آرام شده کاهش پیدا می کنند را ناحیه " فسخ ضربتی " می نامند.
زمانی که یک فضاپیما به ناجیه ی " فسخ ضربتی " برسد می تواند مقدار تاثیرات آهسته شدن را اندازه بگیرد، و این دقیقا همان چیزی بود که برای Voyager 1  زمانی که در اوخر سال 2003 میلادی شروع به فرستادن سیگنال های نا معمول به زمین کرد اتفاق افتاد. در دسامبر سال 2004 میلادی، دانشمندان قبول کردند که Voyager 1 از ناحیه ی " فسخ ضربتی " خارج شده یعنی معادل 94 AU، برابر با 13 بیلیون کیلومتر ( 8.7 بیلیون مایل ) از خورشید فاصله گرفته و با جسارت وارد فضایی بی کران، و پهناور گشته که در آن جا تاثیرات خورشید بسیار کاهش یافته است. Voyager 2   نیز16 بیلیون کیلومتر ( 10 بیلیون مایل ) از Voyager 1 ، در آگوست سال 2007 میلادی از ناحیه ی   فسخ ضربتی  گذشت.
شاید Voyager 1 در بین سال های 2014 تا 2017 به یکی از فاصله ی میان ستارگان دست پیدا کند; فضاپیما باید انرژی  الکتریکی کافی را برای ارسال اطلاعات به زمین دست کم تا سال 2020 داشته باشد. به هر حال هزاران سال طول خواهد کشید تا دو Voyager  از ابر عظیم  Oort  خارج شوند، ناحیه بی کران و کروی که با پوششی  یخی دور منظومه ی خورشیدی را پوشانده است.
همانطور که در حال تشریح جهان هستیم ، برای ما این پرسش ها باقی مانده است که : آیا سیاره ی دیگری وجود دارد که احتمالا در آنجا حیات یافت شود؟ آیا ما تنهاییم؟ این ها پرسش های بزرگی هستند که علم بر روی آن ها به کنکاش می پردازد. و تنها اخیرا" ستاره شناسان به ابزار های دست پیدا کرده اند که بتوانند سیاره های بزرگ را به دور دیگر منظومه های خورشیدی با استفاده از تلسکوپ هایی از روی زمین و فضا تشخیص دهند.

منظومه ی خورشیدی ما چگونه این نام را دریافت کرد ؟
یک منظومه ی خورشیدی به معنای یک گروه از اجرام فضایی است که به دور یک خورشید می گردند. منظومه ی خورشیدی ما یکی از بسیار منظومه های خورشیدی کهکشان مان است.


Sunday, May 2, 2010

چه چیز به اجسام دور و برمان رنگ می بخشد ؟

0 دیدگاه
خوب به این تصاویر نگاه کنید : 




این تصاویر هر کدام به رنگی هستند ، یعنی ما هر کدام را به یک رنگی می بینیم ، اما آیا واقعا این ها همین رنگ هایی را دارند که ما می بینیم؟ اصلا رنگ یک جسم چیست و از کجا حاصل می شود؟ چه چیز باعث می شود که من هر چیزی را به رنگی ببینم ؟ 
پاسخ شاید در دل موادی نهفته باشد که " اجسام " از آن ها ساخته شده اند. هر موادی ویژگی هایی دارد و با نوری که به سمت آن تابانده می شود رفتاری متفاوت دارد، بعضی مواد خون گرم و مهمان نوازند و شفاف می شوند و برخی سرد و خشک و لجوجند و اجازه عبور نور را به آن نمی دهند . پس ازآن که نور با یک جسم  برخورد می کند ، آن جسم ممکن است

یک  )   نور را بازتاب کند 
دو   )   نور را جذب کند 
سه  )   کاری با نور نداشته باشد
چهار )   نور را بشکند



یک   )   بازتابشِ نور

همه ی " اجسام " به اندازه ای نور را بازتاب می کنند، اما جسمی که بازتاب کننده است، تعداد زیادی الکترون آزاد دارد که می توانند به آسانی از یک اتم به اتم دیگر برود.
نوری که توسط این اجسام در ابتدا جذب می شود، با حرکت الکترون از یک اتم به اتم دیگر دوباره با همان فرکانس اصلی خود بازتابانده می شود .





----------------------------------------------------

دو     )   جذبــایش



زمانی که جسمی نابازتابنده و ناشفاف است، بنابراین فرکانس نور ورودی همانند یا بسیار نزدیک به فرکانس جنبش الکترون های درون ماده ی سازنده بوده.
 الکترون های ماده ی سازنده نور ورودی را جذب می کنند و به دلیل جذب شدن نور ورودی جسم ناشفاف می شود - بازتابی نخواهد داشت یا بازتاب آن بسیار کم خواهد بود.





----------------------------------------------------

سه      )   گذر دادن



  این پدیده زمانی رخ می دهد که انرژیِ یا فرکانس حاصل از نور ورودی یا خیلی کمتر یا خیلی بیشتر از انرژی یا فرکانسی باشد که برای به جنبش درآوردن الکترون های ماده ی سازنده با فرکانسی مشخص مورد نیاز است. 
به همین دلیل الکترون های جسمی که اکنون شفاف به نظر می رسد نور را جذب نمی کنند و اجازه می دهند نور بدون تغییر از جسم یا ماده ی مورد نظر خارج شود. بنابراین جسم نسبت به آن طول موج از نور شفاف است .


 ----------------------------------------------------

چهار    )   شکست نور


اگر تا به حال یک نی را درون لیوان پر آب قرار داده باشید حتما" متوجه شده اید که نی طوری به نظر می رسد گویا که در ابتدای محل ورود به آب خم شده است.
اگر انرژی نور ورودی با فرکانس جنبشی الکترون های یک ماده برابر باشد، نور قادر است که به طور کامل درون ماده فرو رود، و باعث مقادیری اندک جنبش در الکترون ها شود. این جنبش ها بین اتم ها با استفاده از الکترون ها انتقال داده می شوند، و در این زمان آن ها ( الکترون ها ) نوری را با همان فرکانس اصلی نور ورودی بیرون می فرستند. با این که این پدیده بسیار سریع رخ می دهد، اما نوری که درون ماده است از سرعتش کاسته شده و نوری که بیرون از ماده قرار دارد سرعتش ثابت می ماند. نتیجه آن است که نور درون ماده خم می شود. زاویه ی شکست نور بستگی به ماهیت ماده و قدرت آن در کاهش سرعت نور دارد.


یک نمونه



یک نمونه ی خوب برای این که چرا " اجسام " رنگی دیده می شوند این عکس رو به رو است، یک گوجه فرنگی پخته!

گوجه فرنگی قرمز به نظر می رسد زیرا هنگامی که به حالت پخته می رسد حاویِ کاروتنی به نام " " لیسپین " می گردد.
لیسپین یک رنگدانه ی قرمزِ روشنِ کاروتنی است، این ماده ی شیمیایی نه تنها در گوجه فرنگی رسیده که در دیگر میوه های قرمز هم یافت می شود.
لیسپین اکثر نورهای دیداری را جذب می کند، که البته به علت خواص طول موجی به رنگ قرمز هستند، بنابراین نور اصلی ای را که باز می تاباند قرمز است. پس گوجه قرمز به چشم می آید.



سخن پایانی

دلایل زیادی برای این که چرا مواد این رنگی که هستند ، هستند وجود دارد اما مهمترین دلیل بر می گردد به جذبایش و پراکندگی نور که توسط مواد صورت می گیرد و بسیار وابسته به طول موج نوری که به جسم می تابد است.
برای یک نمونه ی دیگر می توانیم به سبز دیده شدن برگ درختان ( و البته دیگر گیاهان سبز) اشاره کنیم، این ها سبز دیده می شوند چرا که در خود " کلروفیل" دارند تا نور دریافتی را به انرژی تبدیل کنند، و این خواص " کلروفیل" ( منظور نوع نوری که جذب می کند یا پراکنده می کند ) است که رنگ سبز به گیاهان سبز می بخشد.
خیلی کوتاه در رابطه با این که چگونه رنگی را ما می بینیم ( گذشته از رنگی که خود جسم ایجاد می کند ) باید گفت این مربوط به مواد سازنده چشم ماست، چرا که چشم ما تنها طول موج هایی معین از نور را دریافت می کند و آن را به مغز می فرسد تا تجزیه و تحلیل شود. برای مثال ما گوجه را قرمز می بینیم چرا که " لیپسین " نور قرمز را از انتهای طول موجهای قابل مشاهده برای ما انتشار می دهد اما نور آبی را از انتهای دیگر محدوده ی نوری قابل دیدن برای ما جذب می کند .



 
TinyStat--> Copyright © Studious Dummy | Theme by BloggerThemes & simplywp | Sponsored by BB Blogging